داستان فلی
در گوشهای دور از کهکشان، روی سیارهای صورتی به نام فلامورا، فلامینگوئی کنجکاو و خیالپرداز به نام فلی زندگی میکند که علاقهای شدید به ستارهشناسی و ماجراجویی دارد. شبی، فلی خوابی واضح میبیند که در آن با یک موجود بیگانه مرموز و جذاب به نام مولی، در ساحلی اسرارآمیز زیر ستارهای سبز و درخشان ملاقات میکند.
آنها ساعتها درباره جهانهای خود و عشق مشترکشان به اکتشاف صحبت میکنند. وقتی فلی از خواب بیدار میشود، تصمیم میگیرد مولی را در دنیای واقعی پیدا کند، علیرغم اینکه فلامینگوهای دیگر اشتیاق او به ماجراجویی را درک نمیکنند. با عزم راسخ، او یک سفینه میسازد و به سفری شجاعانه در میان ستارگان میپردازد.
در مسیر، فلی با معماها، چالشها و سیارههای ناشناختهای روبرو میشود که هرکدام او را به مولی نزدیکتر میکنند. اگرچه مسیرهایشان فوراً به هم نمیرسد، فلی پیامی هولوگرافیک از مولی پیدا میکند که نشان میدهد او نیز در جستجوی راهی برای پیوستن به فلی است. سرشار از عشق، کنجکاوی و هیجان کشف، فلی به ماجراجویی خود در سراسر کیهان ادامه میدهد و میداند که پیوندشان با هر سفر قویتر میشود، حتی با وجود فاصلههای گستردهای که آنها را از هم جدا کرده است.
